پست 3 تقاص

ادامه نوشته

پست دو تقاص

ادامه نوشته

پست اول رمان تقاص

اینم رمان تقاص

ادامه نوشته

پست 5 چشمان سرد

آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود …

ادامه نوشته

پست 4 چشمان سرد

حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند،

ادامه نوشته

پست سه چشمان سرد

حتی فرشته ای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است

ادامه نوشته

پست دو چشمان سرد

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

ادامه نوشته

خلاصه داستان :

 

یک دختر تنها! بی کس! پیله تنهاییش را خودش تنیده! پیله اش سنگیست! اما سنگ هم فرو خواهد ریخت کافیست که جویباری عاشقانه نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟

 

او مینوازد همچون اسمش طنین مینوازد تا درگیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد!

 

او را خسته کرده اند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آورده اند …

 

کجایی جویبار باید تن او را غسل دهی . خسته در پی انتهای زندگیش راه میرود!

 

 

 

 

 

چندیست که کشتی شکسته قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است!

 

 

 

طنین اش را مییشنوی؟ نوای درد مینوازد! منتظر

 

 

با پایانی خوش

 

 و پلیسی

 

 

 

 

مقدمه1:عشق توای اهورای دل!دیرگاهیست که معبدهایت سوخته اند!
مردم برقلبها قفل بسته برعاشقان میخندند!عاشقان چهره رنگ کرده برمعشوق تازیانه میزنند!چشما معشوق دیگرآینه نیست چندیست که درآن سکه میدرخشد!
یکی میگوید اندوهت ازچیست سبب سازسکوت مبهمت کیست؟
برایش عاشقانه مینویسم برای آنکه بایدباشدونیست
! 

 

نویسنده:رویا(dream)
ادامه نوشته

پست 36<اخر>دختری که من باشم

آهویی که به کفتار چشمک بزنه
لیاقت نداره سایه ی “شیــــر” رو سرش باشه

ادامه نوشته

پست 35 دختری که من باشم


خوشبختی همان لحظه ایست که
احساس می کنی خدا کنارت نشسته
و تو به احترامش از گناه
فاصله می گیری

ادامه نوشته

پست 34 دختری که من باشم


بعضیارو نبایدتحویل میگرفتیم
ولی گرفتیم…
به بعضیانباید رومیدادیم..
ولی دادیم …
بابعضیانبایدحرف میزدیم…
که زدیم
این از سخاوت ماست نه حماقت
واسه هرکسی باید به اندازه جنبش مرام خرج کرد ولی حیف ماخیلی ولخرجیم

ادامه نوشته

رمان دختری که من باشم 33

پسری که با یک دختر مثل پرانسس رفتار می کنه
شک نکن که تو دستای یک ملکه بزرگ شده

ادامه نوشته

پست 32 دختری که من باشم

 3مسلم بن عقيل 
پدرش عقيل (برادر على ع و مادرش عليه مى باشد.پسر عموى امام حسين (ع ) و نماينده او به كوفه براى بررسى اوضاع و بيعت گرفتن از مردم بود.
در ابتداى ورود به شهر كوفه ، حدود 18000 تن با او بيعت كردند.
با ورود عبيدالله بن زياد به كوفه و تهديد نمودن بزرگان و اشراف ، مردم از گرداگرد مسلم متفرق شدند.
مسلم چنان يكه و تنها گشت كه يك نفر را هم در كنار خويش نيافت .
شب ميهمان طوعه بود. ولى فردايش كه منزل را در محاصره ماموران يافت ، خارج گرديد و پس از ساعتى جنگ دلاورانه ، دستگير و او را به دارالاماره آوردند.
مسلم بن عقيل را در روز 9 ذى الحجه به شهادت رسانده و بدن مطهر او را از بالاى دارالاماره به زير افكندند.
محل دفن مسلم در كنار مسجد كوفه است .
سن او 34 سال .

ادامه نوشته

پست 31 دختری که من باشم

على بن الحسين عليه السلام 
پدرش امام حسين عليه السلام ، و مادرش ليلى دختر ابى مره مى باشد
كنيه او ابوالحسن و به على اكبر معروف است .
در گفتار، اخلاق و اندام ظاهرى ، شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص ) بود.
نخستين شهيد از بنى هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش مورد كينه دشمن قرار گرفته و قطعه قطعه گرديد.
نزديك ترين شهيدى است كه در كنار امام حسين عليه السلام دفن شده است
سن او را از 18 تا 27 سال ، مختلف نقل كرده اند.

ادامه نوشته

پست 30 دختری که من باشم

 1عباس بن على (ع ) 
پدرش : اميرالمومنين (ع ) و مادرش : فاطمه ام البنين ، كنيه او ابوالفضل
قامتى رشيد و شجاعتى كم نظير و بينش اعتقادى و علمى و فقهى روشنى داشت .
به خاطر سيماى جذابش او را ((قمر بنى هاشم )) مى خواندند.
امان نامه اى را كه شمر براى او از عمر بن سعد گرفته بود، رد كرد.
علمدار (پرچمدار) كربلا و مظهر ايثار و فداكارى بود.
به خاطر آوردن آب به خيمه ها سقا لقب يافت .
امام سجاد فرمود : تا اينكه دو دست عباس قطع شد، خداوند به او همانند جعفر طيار دو بال عطا فرمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز كند.
سن :34 سال
محل دفن : كنار نهر علقمه

ادامه نوشته

پست 29 دختری که من باشم

در کتاب دا خاطرات خواهر این مرده علاوه بر خود شیر زنش چند صفحه ای با برادرش اشنا می شید

خیلی بزرگ بود بچه بود داییه پولدارش می خواست ببرش که باش زندگی کنه وقتی بعد از دو روز امد دید خانوادش غذا ندارند دلش نیومد و و گفت من می خوام با شما باشم و هرچی شما می خورید بخورم از یک مدرسه خوب و خونه ای با اون همه امکانات مخصوصا تلوزیونش گذشت

ادامه نوشته

پست 28 دختری که من باشم

- اینجا همه حاج ابراهیم همت را با اتوبان همت می شناسند ...

ادامه نوشته

پست 27 دختری که من باشم

بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟!

بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟!

از عالم و آدم گله کردی و شکایت

خود باز خریده ام گله ات را، گله کردی

دیگر گِلِه بس نیست؟!

 

شاعر: الهام دهقان

ادامه نوشته

پست 26 دختری که من باشم

سعادت توی دستای کسیه که
تو این دنیا میگن جوون ناکامه
صدام وقف شهیدی که همش میگفت
تموم عزتش اینه که گمنامه

ادامه نوشته

پست 25 دختری که من باشم

چه روزها كه يك به يك غروب شد، نيامدي
چه بغض ها كه در گلو رسوب شد، نيامدي


ادامه نوشته

پست 24 دختری که من باشم

شما دانشجویین ؟ بعله !!
    درس هم میخونین ؟ نه دیگه تا اون حد !

ادامه نوشته

پست 23 دختری که من باشم

آیت الله مکارم شیرازی:  

1- الحمدلله رهبر حکومت اسلامی رهبری است بسیار آگاه و جنبه مذهبی و روحانی او بر جنبه سیاسی او غلبه دارد.

ادامه نوشته

پست 22 دختری که من باشم

با اینکه گنه کاری و فسق تو عیان است

خواهان توام، تویی که از ما گله کردی

هر روز گنه کردی و نادیده گرفتیم

با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی

ادامه نوشته

پست 21 دختری که من باشم

عالم ز برایت آفریدم، گله کردی

از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی

گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

صد ناز بکردی و خریدم، گله کردی

ادامه نوشته

دلتنگم

و این درد کمی نیست

که پشت هیچ خط تلفنی

صدای تو نیست…!

ادامه نوشته

پست 20 دختری که من باشم

بیان بخاطر کوچیک ترین مهربونی از هم تشکر کنیم

تا یادمون نره اینا وضیفه نیست

ادامه نوشته

پست 19 دختری که من باشم

وقتی آن دختر مانتویی میخرد که استین هایش حریر است...
من عاشق پوشیدن ساق دست هایم هستم!

ادامه نوشته

پست 18 دختری که من باشم

با بقیه فرقی نداشتی،من متفاوت میدیدمت:/

ادامه نوشته

پست 17 دختری که من باشم

بار اولی که ،
لبخندت را دیدم ،
فهمیدم بقیه ی آدم ها ،
فقط ادایش را در می آورند

ادامه نوشته

پست 16 دختری که من باشم

با هم باشیم نه یک سال بلکه یک عمر
بگذار آوازه ی با هم بودنمان چنان در شهر بپیچد
که روسیاه شوند آنان که
بر سر جدایی مان شرط بسته بودند

دوستت دارم برادر شهیدم

ادامه نوشته