بردم تو اتاق اویزون کنم جونگ هم اومد تو اتاق که لباساشو عوض کنه داشت تیشرتشو عوض میکرد که من رومو برگردوندم یه دفعه یه جیغ بلند کشیدم و گفتم :

آرام _ این چه کاری خب برو تو یه اتاق دیگه لباس عوض کن عه !!!

جونگ لبخند بد جنسی زد و گفت :

جونگ _چرا ؟ من دوست دارم تو اتاق خودم لباس عوض کنم . بعدشم دیگه الا رسما تو زن منی نمیفهمم چرا اینجوری میکنی ؟

یه ایشششششششششششش گفتم و از اتاق اومدم بیرون پسره پرو ولی انصافا چه قدر سیکس پک چه بازوهایی داشت خوش هیکله ها .

وای خدا من دارم به چی فکر میکنم دختره ی بیجنبه رفتم تو اشپز خونه و غذارو توی یه دیس کشیدم و گذاشتم رومیز جونگ هم بعئ چند دقیقه اومد اول واسه خودش غذا ریخت و بعئ من اولین غذایی بود که واسش درست میکردم قبلش خودم نخوردم که بدونم چجوریه خدا کنه خوب باشه جونگ اولین لقمه رو خورد منم داشتم مثل وزق نگاش میکردم البته بلا نسبت ها قیافش که رضایت مند بود خب الا من از کجا شروع کنم بهش بگم بهش بر نمیخوره بهش بگم بیا جلو عشقم من و تهم مثل اونو زنش ادایه عاشقارو دربیاریم ؟ نه چرا بهش بربخوره اون از اولم میدونست که من دوسش ندارم پس :

آرام _ جونگ یادت نرفته که امشب خونه اقای یون دعوتیم ؟

جونگ _ نه یادم نرفته ولی واقعا مجبوریم بریم ؟

آرام _ اره دیگه همه هستن بریم خوش میگذره . جونگ میخوام امشب ..................امشب من و تو .... ادای لیلی و مجنون و دربیاریم .

جونگ _ لیلی و مجنون کین دیگه دوستاتن ؟

اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خدا لیلی مجنون !!!!!!!!! دوست !!!!!!!!!!!!

آرام _ نه لیلی و مجنون اسطوره عشق بین ما ایرانی هان مال ایران باستانن .

جونگ _ خب میخوای ماهم مثل اونا باشیم ؟

آرام _ اوهوم .

جونگ _ مگه نیستیم ؟

آرام _ چرا اصلا من و تو شیرین و فرهادیم .

جونگ _ اینا هم اسطوره های نفرتن ؟

آرام _ چطور ؟

جونگ _ اخه تو گفتی ما مثل اینا ییم .

آرام _ مگه من و تو از هم دیگه متنفریم ؟

جونگ _ نیستی ؟

آرام _ نه مگه من مریضم از بقیه متنفر باشم ؟

جونگ _ خیلی خب لپ مطلب این بود که من و تو امشب بیشتر از همیشه همو دوست داشته باشیم گرفتم .

آرام _ خب پس من برم یه زره به خودم برسم لطفا این ظرفاروهم جمع کن و بشور .

جونگ _ چرا من ؟

آرام _ چون من غذا درست کردم تو هم میتونی بشوری و جمع کنی .

دیگه واینستادم تا غرغراشو بشنوم اومدم تو اتاق و خب اول لباس یه لباس صورتی کمرنگ با شلوارجین  ابی تیره و یه پالتو صورتی کمرنگ که دور یقش خز داشت با کلاه سورمه ای و کفش های پاشنه بلند صورتب و کیف صورتی ست کفشام خب جونگچی بپوشه ؟

رفتم سراغ کمد جونگ و یه کت شوار ابی خیلی خیلی تیره همرنگ شلوار خودم با یه پیراهن صورتی خیلی خیلی کمرنگ و یه کروات سورمه ای وای چه جیگری بشیم ما خب برم حموم که 2 ساعت دیگه باید برم رفتم حموم و به خودم انواع شامپو بدن های خوشبو رو زدم یه چند تاییشم مال جونگ بود ولی خوشبو بود و از حموم اومدم بیرون دیدم جونگ دراز کشیده رو تخت و داره به عکس عروسیمون نگاه میکنه :

آرام _ غرق نشی .

جونگ _ مثلا غرق شم تو نجاتم میدی ؟

آرام _ صد درصد این کارو نمیکنم ومیزارم خفه شی از دستت راحت شم . حالا هم برو بیرون میخوام لباس بپوشم .

جونگ روشو کرد اون ور و گفت :

جونگ _ بپوش .

آرام _ ایش تنبل میمیری بری بیرون احیانا ؟

جونگ _ انقدر حرف نزن بپوش چون بعد از 2 دقیقه برمیگردم .

آرام _ برگرد ببین من چیکارت میکنم .

جونگ _ ببین تهدید نکن . به قول عموت هیچوقت یه کره ای رو تهدید نکن .

ایششششششششششششششش

لباسامو پوشیدم و نشستم جلو اینه داشتم موهامو شونه میکردم که رسیدم به یه گره ای بابا چرا باز نمیشه جونگ ارومدستشو گذاشت رو دستمو و شونه رو ازم گرفت و شروع کرد به شونه کردن موهام اخیش خدا خیرت بده پسرم . کارش تموم شد میخواستم برگردم که سرشو اروم فرو کرد تو موهام اخ این داره چیکار میکنه وای خدا من ظرفیتشو ندارم سرشو از تو موهام بلند کرد و منو برگردوند سمت خودش نه من نمیزارم واسه همین از روی صندلی بلند شدم و گفتم توهم برو اماده شو دیگه دیر میشه .

بعد رفتم سمت وسایل ارایشی هام و دوباره روی صندلی نشستم  جونگ هم بلند شد که بره دوش بگیره اخ خدا قلبم هوز تند میزنه چی فکر کرده بود پسره ی ............ ایششششششششششش.

اول کرم مرطوب کننده زدم بعد روش پنکک رنگ پوستم  خب اول چشمام و ارایش کنمیه خط چشم گربع ای کشیدم خوب شد بعد ریمل زدم و در اخر فر مژه بعد رژ صورتی مایل به قرمز مو برداشتم و زدم روی لبام خب ارایش تموم شد با تموم شدن ارایش من جونگ هم از حموم اومد ببیرون با دیدن من یه تحسین خواصی تو چشماش بود اروم اومد جلو حس کردم اونم استرس داره اروم سرشو خم کرد و لباشو روی لبام گذاشت بعدم به سرعت از اتاق رفت بیرون اخ داشتم میمردم قلبم تند میزد من تاحالا حتب به جیهو هم اجازه همچین کاری رو نداده بودم چرا یه بار فقط همون یه بارتو پارک جلوی مرکز خرید .

سرمو تکون دادم تا افکار قدیمی برن بیرون بعدم نشستم روی تخت و موهامو اتو کشیدم خب ساعت 6:30 لباس بپوشم جونگ لباساشو نبرده بود اروم در اتاق و باز کردم تا ببینم کجاست خب تو اتاق کارشه لباساشو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون در اتاق کارش وایستادم و در زدم صدای مردونش گفت که بله .

آرام _ در اتاق و باز کردومو رفتم تو پشتش به من  بود منم لباساشو گذاشتم رو تخت و گفتم داره دیر میشه ها اماده شو بعد از اتاق اومدم بیرون و رفتم لباسامو پوشیدم و خب برم بیرون ببینم جونگ کجاست دیدم نشسته رو مبل داره با گوشیش ور میره .

آرام _ بریم ؟

جونگ_ اره بریم چه خوشگل شدی امشب .

لبخندی زدم و همراهش از خونه رفتم بیرون تو راه یه اهنگ ایرانی گذاشت و گفت :

جونگ _ اینو مخصوص تو ریختم تو فلش . بتا اینکه چیزی ازش ننمیفهمم ولی خب به نظر قشنگ میاد باید بعدا برام معنیش کنی .

آرام _ باشه خب بزار همین الا برات میگم چی میگه .

اگه به من بود که دیدنتو ممنوع میکردم
فقط خودم نگات کنم
اگه به من بود که هر کاری میشد واسه تو میکردم
به جا خودم
اگه به من بود باز میومدم به دیدنت
بگو از کجا بیام اتفاقی ببینمت
بگو چی میشه یهو اینجوری تو بد میشی
میام از راهی که فکر کنم تو هم رد میشی
بگو بگذره چقدر بپره از سرم هوات
نمیدونی به خدا لک زده این دلم برات
نمیدونی نمیشه هیچوقت ازت دست کشید
اگه به من باشه که انقدر میام خسته شی
بگو بگذره چقدر بپره از سرم هوات
نمیدونی به خدا لک زده این دلم برات
نمیدونی نمیشه هیچوقت ازت دست کشید
اگه به من باشه که انقدر میام خسته شی

این کارا که چیزی نیست بدتر از اینم دیدم
تو که هر سازی زدی منم باهاش رقصیدم
هر کاری که کردی ام با دلخوری خندیدم
هی بزن خراب کن و تاوانشو من میدم
نگو هیچوقت نمیشه باز دیدت
بگو بینم مثه من کی تو دلش رات میده
دل من تنگته هر وقت که بیای باز دیره
انقدره خاطره داریم بری ام پات گیره
بگو بگذره چقدر بپره از سرم هوات
نمیدونی به خدا لک زده این دلم برات
نمیدونی نمیشه هیچوقت ازت دست کشید
اگه به من باشه که انقدر میام خسته شی
بگو بگذره چقدر بپره از سرم هوات
نمیدونی به خدا لک زده این دلم برات
نمیدونی نمیشه هیچوقت ازت دست کشید
اگه به من باشه که انقدر میام خسته شی

ترجمه به کره ای

내가 너를 보지 못하게되면
계속 나 자신에게만 말하라.
내가 너에게 할 수있는 일이 있다면
내 집
내가 돌아왔다면, 너를 만나러 돌아올거야.
어디로 가야하는지 알려주고 무언가를 보아라.
네가 할 수있는 일을 말해줘.
내가 너를 도망 간 것 같아.
어떻게 내 머리에서 벗어날 지 말해줘.
너는 내가 하나님에 대해 무엇을 느끼는지 모른다.
너는 결코 알지 못한다. 너는 결코 멈추지 않았다.
내가 너무 피곤해지면 나에게 달려있다.
어떻게 내 머리에서 벗어날 지 말해줘.
너는 내가 하나님에 대해 무엇을 느끼는지 모른다.
너는 결코 알지 못한다. 너는 결코 멈추지 않았다.
내가 너무 피곤해지면 나에게 달려있다.
내가 알리 야시니라면 노래 일거야.

그것보다 더 나쁜 것을 보는 것이 좋다.
너와 함께 춤을 췄어. 누가 모든 쇼를 만들었지.
네가 해낸 모든 것, 나는 성가심에 웃었다.
그것을 깨뜨리고 나에게 돌려줘.
네가 열 수 없다고 말하지 마라.
왜 내가 농담하는거야?
네가 열릴 때마다 내 마음이 다 떨어진다.
나는 많은 추억을 가지고있다.
어떻게 내 머리에서 벗어날 지 말해줘.
너는 내가 하나님에 대해 무엇을 느끼는지 모른다.
너는 결코 알지 못한다. 너는 결코 멈추지 않았다.
내가 너무 피곤해지면 나에게 달려있다.
어떻게 내 머리에서 벗어날 지 말해줘.
너는 내가 하나님에 대해 무엇을 느끼는지 모른다.
너는 결코 알지 못한다. 너는 결코 멈추지 않았다.
내가 너무 피곤해지면 나에게 달려있다. 

اگه به من بود _ علی یاسینی

جونگ لبخند زد و گفت :

جونگ _ چه اهنگ قشنگی متن باحالی داشت.

آرام _ اره منم خیلی دوسش دارم این اهنگو .

جونگ_ خب رسیدیم بپر پایین بانو .

لبخند زدم و از ماشین اومدم بیرون تاحالا خونه پدر مادر جیهو رو ندیده بودم .

به همراه جونگ به سمت در رفتیم همون در با صدای تیکی باز شد بعد هم صدای مادر جونگ اومد :

مادر جونگ _ خوش اومدید بفرمایید تو.

درو باز کردیم اول من و بعد جونگ اومد داخل بابای جیهو اقای یون دم در خونهه منتظر بود با دیدن ما گفت :

اقای یون : خیلی خوش اومدید بعد مارو راهنمایی کرد که بریم تو سالن همه بودن اول با خانم یون و دخترشون بعد عمو و زن عمو بعد هم دوستای خلم که همه جا هستن بعد دوستای جیهو که همشون بودن بعد با پدر مادراشون در اخر هم با جیهو و ترانه سلام علیک کردیم جیهو موقع سلا م دادن به اول کمی نگتهم کرد بعد جواب سلاممو داد من دست جونگو گرفتم و باهم رو مبل دونفره ای نشستیم جیهو هنوز داشت منو نگاه میکرد منم دلم میخواست بدون توجه به نگاه های دیگرا ن نگاهش کنم اما نمیشد .

و.........................................